تو آن سیبی به راه سبز آمالم
جهنم را خریدارم
اگر شرطش نگاه توست
بهشت زندگی من
بود دستان تو ساقی
بهشتم را به من باز آر
که بی تو برزخی هستم
رفتی و با رفتنت دریای دل هولناک شد
آسمان دیده ام ابری گهی نمناک شد
از زمانی رفته ای ای تک نگار زندگی
روزگارم تیره و زخم دلم دردناک شد
قصه ی من قصه ی نامردمی هاست
قصه ی پر غصه ی ناعادلی هاست
قصه ی فریاد ظالم قصه ی سکوت مظلوم
قصه ی دل شکسته است قصه ی بغض شبانست
قصه ی قلب فسردست
قصه ی ناامید ی ها قصه ی نامردمی ها
قصه ی حیله وترفند قصه ی نیرنگ هفترنگ
قصه ی دوری ماه قصه ی دوری خورشید
قصه ی شب سیاه قصه ی دوری نور
قصه ی شب دراز قصه ی دوری یار
غصه ی من بودن آفتاب رو فقط یه بام تازست
قصه ی جنگ و عذاب قصه ی دست بریدست
قصه ی مشک بی آب قصه ی گلوی پارست
قصه ی خون حسین
قصه در شکسته است قصه پهلوی بسته است
قصه دست شکسته است
قصه ی مادر یار
قصه فرق بریدست قصه محراب خونین قصه آه رو چاه
قصه ی بابای یار
قصه دعای مادر قصه جبهه و جنگ قصه شهید و یار
قصه ی دیدن یار
قصه خواهش عاشق قصه سکوت معشوق
قصه ی نبود یار
این همه قصه پرغم غربت هاست
قصه یک شب جمعه است قصه لبخند بچه است
قصه بغض رهایی است
قصه فریاد مظلوم رو لش خونی ظالم
قصه رنگ بی منشور قصه زمین عدل قصه هوای عدل
قصه سایه ی عدل قصه حکم یه عادل
قصه بودن یار